حکایت ملانصرالدین
زن زشت
همسایه ها ملانصرالدین را گول زدند و زن زشتی به او تحمیل کردند بعد از عروسی که ملا خواست از خانه خارج شود، زنش گفت خوب بود به من یاد می دادی که هر یک از خویشاوندان و دوستانت را چه قِسم احترام نموده و دوست بدارم ملا گفت سعی کن از من بَدَت بیاید باقی را خود دانی هر که را می خواهی دوست داشته باش
✓
یک دیدگاه