حکایت ملانصرالدین و فروختن خرش
ملانصرالدین الاغش را به بازار برد و به ازای سی دینار فروخت
مردی که الاغش را خریده بود فورا یک مزایده برگزار کرد
او رو به مردم فریاد می زد که « به این حیوان نگاه کنید تا حالا الاغی بهتر از این دیده اید؟ببینید چقدر تمیز و قوی است »
و همینطوری صفات و کیفیات بیشتری به الاغ نسبت می داد در پایان حرفهایش مردی گفت حاضر است که الاغ را چهل دینار بخرد
دیگری پنجاه دینار و سومی پنجاه و پنج دینار پیشنهاد کردند
ملا همینطور مبهوت به مردمی که به الاغش علاقمند شده بودند نگاه می کرد با خودش گفت « عجب احمقی بودم که فکر می کردم یک الاغ عادی است این یه جونور بی همتاست، یکی در میلیون… تا اینکه یک دفعه دید فروشنده پیشنهاد خوبی گرفته و دارد الاغ را می فروشد «هفتاد و پنج دنیار یک، هفتاد و پنج دینار دو…»
ملا فریاد زد « هشتاد دینار» و الاغی که به سی دینار فروخته بود را هشتاد دینار خردید
✓
یک دیدگاه