داستان کوتاه تاریخی
در زمان قاجار بیماری وبا در ایران پیدا شد در تبریز جان بسیاری را گرفت روحانیون و علمای تبریز در کوچه ها فرش گستردند و نذرها کرده و روضه خوانیها بر پا کردند یکروز پسر آیتالله تبریزی را سوار الاغ کرده و در کوچهها چرخاندند تا مردم دست و دامنش را ببوسند و به وبا گرفتار نشوند
ولی پسر آیتالله نیز وبا گرفت و مُرد مردم بجای اینکه به اشتباهشان پی ببرند و شک کنند گفتند «آقا بلا را به تن فرزند خود پذیرفت تا ما را نجات دهد»
و بر باورشان به او صدها بار افزوده شد »
یک دیدگاه