زمانی بود که شب سوژهای بود ب
زمانی بود که شب سوژهای بود برای همهچیز، و من آنقدر خود را در آن حل کردم که حالا دیگر هیچ چیز از آن نمیدانم... 1 دقیقه
زمانی بود که شب سوژهای بود برای همهچیز، و من آنقدر خود را در آن حل کردم که حالا دیگر هیچ چیز از آن نمیدانم... 1 دقیقه
آن زمانى که صرف مطالعه میشود، زمان محسوب نمیشود من با گذشتن از صفحهاى به صفحهاى دیگر، از مرزها میگذرم و به کلبههاى افسانهاى وارد... 1 دقیقه